1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

شعر اریش فرید؛ هیچ چیز مگر انسان!

AA/BM۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

از شاعران مدرن زبان آلمانی شعر ساده و روان اریش فرید بیش از هر شاعر دیگری به زبان فارسی عرضه شده است. شعر فرید از زندگی روزمره و تجربه‌های آشنا سخن می‌گوید. کتاب شعر "مرگ را با تو سخنی نیست" سرشار از همین حس و حال است.

https://p.dw.com/p/PFf5
اریش فرید شاعری آلمانی‌زبان، یهودی‌نسب و اتریشی‌تبار است که بیش از نیمی از زندگی خود را در غربت سپری کرد.
اریش فرید شاعری آلمانی‌زبان، یهودی‌نسب و اتریشی‌تبار است که بیش از نیمی از زندگی خود را در غربت سپری کرد.عکس: APImages

نه سنگ بودم و نه ابر

نه ناقوس و نه چنگ

نواخته‌ی دست فرشته‌ای یا شیطانی

من از آغاز هیچ نبودم جز انسان

و نیز نمی‌خواهم دیگر چیزی باشم جز انسان!

اریش فرید، فرزند خلف قرن بیستم بود؛ این قرن وحشت و خشونت، که با دو جنگ جهانی و چندین انقلاب و صدها جنگ و کشمکش خونبار بر شانه تاریخ سنگینی می‌کند. سده‌ای که با وعده‌های دل‌انگیز و فریبنده، دل میلیون‌ها انسان محروم و ستمدیده را با نور امید روشن کرد، تنها برای آن که از پس سرکوب‌ها و شکست‌ها، آنها را مأیوس و درمانده بر جای بگذارد.

در شعر اریش فرید هم امیدها و آرزوهای انسانی جرقه می‌زند و هم رنج و عذاب‌های بی‌پایان سنگینی می‌کند. او جز از شور و شوق‌های واقعی، شادی‌ها و دردهای انسانی چیزی نگفته است. هرچند از ظلم و بی‌عدالتی رنج فراوان برده، اما به سرشت انسانی خود وفادار مانده و یک دم امید خود را به بهروزی انسان‌ها و آینده‌ای بهتر از دست نداده است.

خسرو ناقد که گزیده‌ای از بهترین شعرهای اریش فرید را به زبان فارسی برگردانده است، در پیشگفتار کتاب چنین توضیح می‌دهد: «آنچه بیش از هرچیز مرا برمی‌انگیخت تا شعرهای این شاعر آلمانی‌زبان را به زبان فارسی برگردانم و مسیر زندگی پرماجرای او را دنبال کنم، گذشته از مضامین تازه سروده‌هایش و سبک و قالبی که او برای بیان این مضامین برگزیده است، زبان شعری و ترکیبات زبانی و مجازهای بدیعی است که در زبان شعر معاصر آلمان کمتر می‌توان سراغ گرفت. افزون بر این، شعرهایش سرگذشت انسان دردمندی است که از همان آغاز جوانی طعم تلخ زندگی در غربت را چشیده است، بی آنکه عزت نفس و شرافت انسانی و هویت فرهنگی خود را فدای روزمرگی کند، آن هم در روزگاری نکبت‌بار که حرمت و حیات انسانی بی‌ارزش شده بود."(ص ۱۱)

فرزند سال‌های وحشت و اضطراب

اریش فرید شاعری آلمانی‌زبان، یهودی‌نسب و اتریشی‌تبار است که در روزگاری تیره و تار به دنیا آمد و بیش از نیمی از زندگی خود را در غربت سپری کرد. او به سال ۱۹۲۱ در وین چشم به جهان گشود. در کودکی از گرما و صمیمیت زندگی خانوادگی محروم ماند، و در جوانی از شوم‌ترین بدفرجامی‌های قوم خود سهم برد.

اتریش در سال‌های پیش از جنگ جهانی دوم کانون بحران‌های اجتماعی و درگیری‌های خشونت‌آمیز بود که به ویژه برای یهودیان با عذاب تحقیر و وحشت تعقیب و تهدید مرگ همراه بود. تنش‌های خانوادگی و هراس‌های اجتماعی از فرید جوانی حساس و گوشه‌گیر بار آورد که بیشتر وقت خود را در خلوت به مطالعه و تفکر می‌گذراند.

با پیروزی حزب ناسیونال سوسیالیسم در آلمان، در اتریش نیز گرایش‌های راست افراطی بالا گرفت و سرانجام در مارس سال ۱۹۳۸ این کشور رسما به آلمان نازی پیوست. اریش فرید مانند میلیون‌ها نفر در سراسر اروپا، شاهد به راه افتادن ماشین نکبت و وحشت بود، که با انسان و انسانیت دشمنی می‌ورزید. در اولین ماه‌های تسلط نازیان بر اتریش پدر اریش فرید به قتل رسید. در سالهای بعد شماری از خویشان و نزدیکان او رهسپار قتلگاه نازیان شدند.

در سال‌هایی که هرکس تلاش می‌کرد خود را از عفریت نازیسم دور نگه دارد، اریش فرید موفق شد به لندن بگریزد. از سال ۱۹۴۱ و در پیوند با شاعران و نویسندگان آلمانی و اتریشی در تبعید بود که نخستین کارهای شعری خود را منتشر کرد. شعر او یکسره از دردهای زمانه سخن می‌گفت: هر که در وطن مانده بود با وحشت مرگ دست به گریبان بود و فراریان، با درد و رنج تبعید.

اریش فرید پس از پایان جنگ جهانی دوم در انگلیس ماندگار شد و برای گذران زندگی به همکاری با برنامه‌ی آلمانی‌زبان "رادیو بی بی سی" پرداخت. او در کنار زندگی "حرفه‌ای" شماری از مهمترین آثار ادبیات انگلیس، از جمله آثار شکسپیر، را به زبان آلمانی برگرداند.

Deutschsprachige Dichter und Schriftsteller Erich Fried Flash-Galerie
عکس: APImages

پس از پیروزی نیروهای ضدفاشیستی بر عفریت فاشیسم، از آرامش و آسایش موعود خبری نشد. در فضای "جنگ سرد" سرنوشت میلیون‌ها انسان بازیچه دست قدرت‌های بزرگ شد. در دورانی که ارتش‌های "دو اردوگاه جهانی" جولان می‌دادند، اریش فرید هم به مداخلات نظامی آمریکا در کره و گواتمالا و ویتنام اعتراض کرد و هم به تجاوزات "ارتش سرخ" در سرکوب شورش‌های مردمی در مجارستان و آلمان شرقی و چکسلواکی.

به ویژه در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که روحیه تحول‌طلبی در میان جوانان جوامع غربی شور و هیجانی برانگیخته بود، اشعار سیاسی اریش فرید، رواج و محبوبیت فراوان یافت و به دهها زبان ترجمه شد.

شعری ساده و صمیمانه

زبان اریش فرید، ساده و روان است و تصاویر شعری او ملموس و آشنا. درونمایه شعر او عشق به زندگی است و همبستگی با انسان‌های عادی، با آمال و آرزوها، ترس‌ها و رنج‌های قابل انسان‌های فروتن و فانی:

گوش دار

با گوش‌های تیز

تا سرانجام دریابی

تو تنها زندگی را می‌شنوی

مرگ را با تو سخنی نیست

مرگ سخن راندن نتواند.

زندگان

از مرگ می‌گویند

زیرا که زنده‌اند.

آن که سخن بر لب نمی‌آرد مرگ است

که سخن‌گزار نیست

سخن‌گداز است.

خسرو ناقد در دیباچه‌ای که به معرفی زندگی و شعر اریش فرید اختصاص داده، می‌گوید: «وجه تمایز شعرهای فرید با دیگر شعرهای سیاسی در آن است که او نه هیچ‌گاه خشونت را تبلیغ می‌کند و نه مرگ و کشتار را، بلکه کوشیده است تا چهره‌ی زشت و غیرانسانی خشونت و خشونت‌گرایان را با نازک‌بینی خاص خود نشان دهد و بنمایاند. او با زبان عشق و امید به زندگی، به رویارویی با خشونت و بی‌عدالتی می‌رود.»(ص ۲۷)

در شعری که قرار است قهر و خشونت جنگ ویتنام را بازگو کند، شاعر به جای ترسیم صحنه‌های رعب‌انگیز، به شگردی هنرمندانه دست می‌زند و در تصاویری زنده و ملموس به خواننده‌ای که دور از آشوب و اضطراب، در عین رفاه و آسایش زندگی می‌کند، یادآور می‌شود که گرفتاری‌های او تا چه حد کوچک و ناچیز است. شاعر به وجدان انسان غربی نهیب می‌زند که حق ندارد نسبت به درد و رنج هم‌نوعان بی‌تفاوت باشد:

از وقتی باغبان شاخه‌های درختان را هرس کرده است

سیب‌های باغم درشت‌تر شده‌اند

اما برگ‌های درخت گلابی آفت‌زده

پژمرده‌اند

در ویتنام برگ‌ریزان است

فرزندانم همه تندرست‌اند

اما برای پسر کوچکم نگرانم

او هنوز در مدرسه جدیدش

با محیط انس نگرفته است

در ویتنام کودکان می‌میرند

بام خانه‌ام مرمت شده است

فقط باید قاب پنجره‌ها را تمیز کرد و رنگ زد

حق بیمه آتش‌سوزی، به خاطر افزایش قیمت خانه‌ها

بالا رفته است

در ویتنام خانه‌ها ویران است

اشعار اریش فرید به دهها زبان ترجمه شده است
اشعار اریش فرید به دهها زبان ترجمه شده استعکس: Tehran 2010

ایجاز تا مرز اعجاز

اریش فرید با شعرهای کوتاه و فشرده معروفیت دارد که به طرزی سهل و ممتنع، دنیای معنوی شاعر را در واژگانی اندک قالب می‌گیرند. محمود گودرزی در مؤخره‌ای بر کتاب، این ویژگی را چنین توضیح داده است: «اریش فرید سراینده واژه‌هاست. ایجاز او در حد اعجاز به گونه‌ای شگفت‌آور از توانایی واژه‌ها در انتقال احساس بهره می‌گیرد. آنچه را که سراینده‌ای دیگر احیانا در یک بند شعر می‌آورد، اریش فرید آن را خرد می‌کند و هر واژه را از نام و کارواژه یا صفت، همچون یک بند جدا و مستقل می‌آورد و خواننده را وا می‌دارد تا با رفتن از بندی به بند دیگر از واژه‌ای به واژه دیگر، بجهد و توانمندی هر واژه را به تنهایی احساس کند...

اریش فرید را به راستی می‌توان سراینده‌ای "سخن‌باز" نامید، و از این رو برگرداندن بسیاری از سروده‌هایش هر قدر هم که از دیدگاه محتوایی دقیق و زیبا و پاکیزه انجام گیرد، هیچ‌گاه نمی‌تواند ظرافت و ریزه‌کاری "سخن‌بازی" فرید را به خواننده‌ی ترجمه‌ی آثارش انتقال دهد.» (ص ۱۱۰ و ۱۱۱)

در برگردان اشعار این فشردگی و ایجاز، که گاه به کلمات قصار عارفان شرقی می‌ماند، به سادگی بازتاب یافته است:

به سنگ‌ها

کسی گفت:

انسان باشید!

سنگ‌ها گفتند:

ما هنوز به قدر کافی

سخت نیستیم

یا در این قطعه کوتاه و مؤثر که به تمثیلی عارفانه بی‌شباهت نیست:

پسربچه‌ها

به شوخی

سنگ

به سوی قورباغه‌ها

پرتاب می‌کنند

قورباغه‌ها

به جد

می‌میرند.

در بیشتر شعرهای اریش فرید شور و هیجان زندگی در غلیان و جوشش است، اما مرگ نیز در هر صحنه حضوری محکم و قاطع دارد:

پیش از آن که بمیرم

دگرباره سخن می‌گویم

از گرمی زندگی

تا تنی چند بدانند

زندگی گرم نیست

می‌توانست ولی گرم باشد

پیش از آن که بمیرم

دگرباره سخن می‌گویم

از عشق

تا تنی چند بگویند

عشق بود

عشق باید باشد

پیش از آن که بمیرم

دگرباره سخن می‌گویم

از بخت خوش امید بستن به خوشبختی

تا تنی چند بپرسند:

چیست این خوشبختی

کی برمی‌گردد؟

اریش فرید در ۲۲ نوامبر ۱۹۸۸ چشم از جهان فرو بست.

شناسنامه کتاب:

مرگ را با تو سخنی نیست

شعرهایی از اریش فرید

ترجمه از آلمانی: خسرو ناقد

نشر چشمه، چاپ دوم، تابستان ۱۳۸۹

علی امینی
تحریریه: بهمن مهرداد

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه